بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آدمی* ● بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ● ●فرگردآدمی● در دنیائی که خداونددراختیاربشروآدمی,این "اشرف مخلوقات"قرارداده است همواره براین امر تاکید داشته,است که خودسازی «آدمی» امری واجب براوست تادرجلای اندیشه,وروح خودتوانائی بهتر ساختن دنیائی راداشته باشد که خداونددرحد کمال,هرآنچه,راکه نیاز موجودات زنده روی آن بوده است دراختیارهمگان قرارداده است حال آنکه آدمی,درراه زندگی خودازخوب وبد بودنهای زندگی هریک خصلتی ورفتاروعادتی,راپذیرفته,وهریک بسوی,راه وبیراهه روان گشته اند وزحمات بسیاری,از بزرگان,وعالمین وفیلسوفان,واندیشمندان,وسرآمدان عالم بشری بایاری وخدمت,این بزرگان علوم به منطقه ی اوجی رسیده است که,آدمی میتواندبراحتی زندگی خوبی رادارا باشدکه درجامعه ای رشدکرده,ازانواع علوم بوده,وبا پرورش خودودرنتیجه,ازدیاد افرادتربیت شده,وآموزش دیده ورشد کرده دردنیای علمی زندگی کندکه درآن همگان درخدمت خود وزندگی ودنیا وبشریت خدمتگزارباشند بارهانوشته ام که رشد فرهنگی واجتماعی وعلمی انسانها در بیشترین, جوامع مطرح وپیشرفته دنیاهمواره بااتکابه رش...
همه ما می دانیم که همیشه ارزش آدمها متفاوت بوده و هست انسانها بر اساس معیارهای مختلف دارای جایگاه و شان متفاوتی هستند . از دیرباز بسیاری از حکما و اندیشمندان در تایید و نفی این نابرابری سخن ها گفته اند . اما خسرو گلسرخی این روند را بیداد می داند و ناله سر می دهد . حتما این شعر را به یاد دارید : معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد. برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان تساویهای جبری را نشان میداد با خطی خوانا بروی تختهای کز ظلمتی تاریک غمگین بود تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است از میان جمع شاگردان یکیبرخاست همیشه یک نفر باید بپاخیزد... به آرامی سخن سر داد: تساوی اشتباهی فاحش و محض است نگاه بچهها ناگه به یک سو خیره گشت و معلم مات بر جا ماند و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود آیا یک با یک برابر بود؟ سکوت مده و شی بود و سوالی سخت معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود و او با پوزخندی گفت: اگر یک ف...
با شروع پادشاهی محمدعلی شاه قاجار که عامل سفارتخانه های خارجی بود در اولین گام مجلس را به توپ بست و مشروطه خواهان را به گونه های مختلف زمین گیر نمود . در این بین ستارخان و باقرخان شعله های مبارزه آزادیخواهانه ملت ایران را روشن نگاه داشتند . در زمانی که همه فکر می کردند ستارخان نیز همانند بسیاری از آزادیخواهان کشته شده است یکی از یارانش در حضور باقر خان به او گفت قشون دولتی رحمی ندارند و به ما مزدور می گویند، ستارخان پاسخ داد : اگر مزدور هم باشیم مزدور مردمیم نه اجنبی . باقرخان هم گفت : حکیم فردوسی هم وقتی شاهنامه را می نوشت در ایران غریب بود . ستارخان در حالی که به دور دست نگاه می کرد گفت : بزودی مردم آزادیخواه ایران تومار اجنبیان را در هم خواهند پیچید . این نشان میدهد حتی در بدترین شرایط مبارزین آزادیخواه نا امید نشدند و دل به تقدیر نسپردند ، منتظر دگرگونی اوضاع توسط این و آن هم نشدند . به سخن ارد بزرگ : در پشت هیچ در بسته ای ننشینید تا روزی باز شود . راه کار دیگری جستجو کنید و اگر نیافتید همان در را بشکنید . و دیدیم در اندک زمانی ورق برگشت و مشروطه خواهان وارد تهران شدند و حاکمیت مل...
نظرات
ارسال یک نظر