تارنگار خسرو گلسرخی - پاردوکس ارد بزرگ و خسرو گلسرخی

همه ما می دانیم که همیشه ارزش آدمها متفاوت بوده و هست انسانها بر اساس معیارهای مختلف دارای جایگاه و شان متفاوتی هستند . از دیرباز بسیاری از حکما و اندیشمندان در تایید و نفی این نابرابری سخن ها گفته اند . اما خسرو گلسرخی این روند را بیداد می داند و ناله سر می دهد .

حتما این شعر را به یاد دارید :

یک با یک برابر...(خسرو گلسرخی)
معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشه‌ای دیگر «جوانان» را ورق می زد.
برای اینکه بیخود های‌و هو می کرد و با آن شور بی‌پایان
تساویهای جبری را نشان می‌داد
با خطی خوانا بروی تخته‌ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکی‌برخاست
همیشه یک نفر باید بپاخیزد...
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه‌ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
سکوت مده
و
شی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه می‌داشت بالا بود
وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟
یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می‌گشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له می‌گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه‌کس آزادگان را در قفس می‌کرد؟
معلم ناله‌آسا گفت:
بچه‌ها در جزوه‌های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست....... "
خسرو گلسرخی "

http://www.donya-e-eqtesad.com/News/1745/06-01.jpg

شاعر درد آشنا خسرو گلسرخی می گوید : حال می‌پرسم یک اگر با یک برابر بود ، نان و مال مفتخواران از کجا آماده می‌گردید؟ یا چه‌کس دیوار چین‌ها را بنا می‌کرد؟

خسرو گلسرخی از تجمع قدرت در یک نقطه بیزاری می جوید و جامعه را به مفت خوران و ستمدیدگان تقسیم می کند . نگاه او کاملا دو بعدی و سیاه و سفید است . بخشی حاکم هستند و بخشی محکوم .

از آنجایی که گلسرخی تفکرات مارکسیستی داشت و در ابتدای دفاعیات خود در دادگاه نظامی نیز می گوید : ((من در دادگاهی که نه قانونی بودن و نه صلاحیت آنرا قبول داردم از خود دفاع نمی کنم بعنوان یک مارکسییت خطابم با خلق و تاریخ است هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم چرا که هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیکترم و هر چه کینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است حتی اگر مرا به گور بسپارید که خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.))

نگاه خسرو گلسرخی هر چند مردمی است اما خود او چنانچه در دفاعیاتش پیداست مسئولیتی فراتر از حرکت های مردمی برای خود قائل است او خیزش عمومی را با برخورد نمادین و پیشتازی خویش نفی می کند .

به هر روی خسرو احساس می کند مردم نیاز به پرچم و سرود دارند و از این روی خود پرچم و سرود خیزش و انقلاب می شود .

از بحث اصلیم دور نشوم خسرو گلسرخی بر اساس مکتب مارکسیسم معتقد به جامعه بدون طبقه است . برابری در همه چیز ...

امروز جملاتی از ارد بزرگ اندیشمند نامدار کشورمان می خواندم به این مضمون :

آیا همه باید به یک اندازه دارایی داشته باشند ؟! پایگاه مردمی همه آدمیان باید برابر باشد ؟! کسانی که اینها را می گویند یا ابلهند و یا گرگانی هستند که پوستین گوسفند به سر کشیده اند . آنگاه که عده ایی شب و روز برای رشد و بالندگی سرزمینشان تلاش می کنند از همه چیزشان می گذرند هزاران هزار نام ناشناخته در وادی های گوناگون از کیان کشور ، آزادی و مردم خویش با سینه ایی ستبر نگهبانی می کنند را چگونه می توان با کسانی یکی نمود که تنها موارد با اهمیت زندگی آنها ; زمان خواب و خوراک ، دیدار دوستان کوچه و بازار ، آخرین فیلمی که بر پرده سینماست و یا چشم و ابروی دیگری ست...



از وقتی این سخن ارد بزرگ را خوانده ام در پاردوکس عجیب اسیر شده ام از یک طرف سالها با شور و حرارت شعر زیبای خسرو گلسرخی را خوانده ام و از سوی به مرور تغییرات رفتاری همکلاسیهایم پس از دوران تحصیل را می بینم که هر یک به گونه ایی در حال زندگی اند از افکار و زندگی بعضی از دوستانم حالم به هم می خورد .

با تمام این احوال ، با احترامی که برای افکار ارد بزرگ و هوادارانش قائلم اما نمی توانم از آرزوهای رویا گونه سال های قبل خویش دست بکشم من دوست دارم هیچ فقیری نباشد دوست دارم همه ثروت داشته باشند .
اما وقتی خوب نگاه می کنم می بینم کجرویها به جهنم اجتماعی ختم می شود . آیا کسی که مسیر اشتباه را می رود اجرش با دیگری یکسان هست ؟!
الان این سئوال برایم ایجاد شده و آن اینکه اگر کسی فرمان ساختن دیوار چین را صادر نمی کرد شاید تا هزار سال پس از آن هم قبایل بدوی خون آشام مردم آن مناطق چین را مورد تاخت و تاز قرار می دادند . آیا کسی که فرمان ساختن دیوار چین را صادر نموده مرتکب جنایت در حق بشریت شده و یا از آن نسل و نسل های پس از آن چین دفاع نموده است .

در طی ساختن پروژه های عظیم ملی همواره عده ایی جان می دهند حتی در پروژه های شهری هم شاهد ریزش تونلها و پلها هستیم آیا مرگ افراد به معنای قاتل بودن فرمان دهنده ساخت پروژه است .

چندی پیش فیلمی مستندی از زندگی فروغ فرخزاد می دیدم یکی از برادرانش در مورد مارکسیست بودن فروغ گفت : جوانان مارکسیست هستند و بدنبال برابریند اما به مرور می فهمند حقیقت چیز دیگریست .

پاردوکس برابری خسرو گلسرخی و سهم بیشتر در صورت داشتن شایستگی ارد بزرگ فکرم را در هم پیچیده ، شاید با این بحث شما هم ذهنتان مشغول این مسئله شده باشد شما چطور فکر می کنید ؟

پارادوکس ارد بزرگ و خسرو گلسررخی  Orod Bozorg - Khosro Golsorkhi
کدام یک درست است :
1- برابری مطلق خسرو گلسرخی ؟
و یا
2- سهم بیشتر شایستگان ارد بزرگ ؟
   

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

*آدمی*

سایت داستان های کوتاه : حکایتی از ناصر خسرو