کوهستان

به کوهستان می نگرم ، درونم سرشار از نیرو می شود کوهها سر فرود می آورند ، و می گویند : باز ما را درخواهی نورد . ارد بزرگ



کاش میشد در کوهستان بمانم


به کوهستانی زیبا و روح افزا


رسیده ام


آرامشی دلپذیر حکمفرماست


از پنجره به بیرون مینگرم


پرواز دسته جمعی پرندگان مهاجر،


آسمان نیلگون و کوههای سراسر سبز


که با نور نقره فام آفتاب

مزین شده


چشمانم را نوازش میدهد


آهنگ دلپذیر زنگوله ی گاو ها


موسیقی دلنشینی را مینوازد.




در اینجا از آدمیانی که


کلامشان و لبخندشان


دروغین است خبری نیست


آدم های ریا کار و پنهانکار


آدمهایی که به فرمان خود نمی زیند


و در زندان قید وبند اسیرند


آدم های تهی از عواطف انسانی


که همچون عروسکهای متحرک به هر سو روانند


و نقشه ی ویرانی تو را در سر میرورانند


آدمهاییکه از ترس چشم زخم تو را از خود میرانند


اینجا کسی بیکار نیست


کسی در غم نان وآب نیست


از تبعیض نژادی ، مذهبی خبری نیست


از فقر ونابرابری اثری نیست


از جنگ و خشونت هم خبری نیست


کاش میشد در کوهستان بمانم




شکوهه عمرانی
ژنو / سوییس
http://chokouh.tk



نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

*آدمی*

سایت داستان های کوتاه : حکایتی از ناصر خسرو

تارنگار خسرو گلسرخی - پاردوکس ارد بزرگ و خسرو گلسرخی