بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ریشه ها*
- فرگرد ریشه ها
ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیمودهایم میتوانیم هدایت کنیم. (اسکات پک)
اگر زمانی دراز به اعماق نگاه کنی آنگاه اعماق هم به درون تو نظر میاندازند. (نیچه)
در سرنوشت وزندگینامه ی هر انسانی همانگونه که قد واندازه ی او رشد می یابد اندیشه وفکر او نیز رشد وتوسعه یافته وبتدریج تکمیل تر میگردد وآنچه در طی سول عمر او اتفاق میافتد تماما
بر اساس این خواهد بود که این راه را چگونه وبا کدامین اندیشه ای
طی کرده است وریشه های فکر او به کدامین سو بیشتر سوق یا عمق پیدا کرده است وبر چه بیشتر در زندگی خود دقیق گشته است ودل مشغولی ها وافکاری که اورا در این راه زند گی همراه وهمقدم خواهد بود همراه باتمامی آنچه از سنت ها قوانین خانواده وزندگی ودانش تجربی وعملی می آموزد هریک به نسبت خودعنوان کننده فردی ست با دانستهای عمر هرچند ساله ی خود .در عین حال در طی دوران بودن, گاه بناگاه انسانی از حالت سادگی و شاید حتی بی توجهی و بی خبری با تلنگری بدنیا عمق ها ودقیق نگریستن هاسوق داده شود معمولا اگر دقت کرده باشید انسانهائی که به سهولت وبادارائی ومیراث بدنیا می ایند کمتر میتوان در میان آنان انسانهائی عمیق وریز نگر ودقیقی پیدا کرد که به ماهیت زندگی وچگونگی آن وپیدایش وخلقت وطبیعت وماورای طبیعی وامثال اینها... خود را مشغول کندواگرچه در بین همه چیز وهمه کس استثنا نیز موجود است
اما بچه ای تاجر وسرمایه دار وکسانی که در پول غوطه ورند
و هرگز معنای کار سخت یا زندگی با مشغت را نجربه نمیگنند
کمتر شما انسان کتاب خوانی را خواهید دید که وقت خود را به نشستن
در حتی زیباترین آلاچیق حیاط پارک مانند خانه ی خود برای خواندن کتاب حافظ وشمس ومولانا
یا خواندن شعری از کتب حتی خارجی شده برای خودی نشان دادن
یا کتابهای فلسفه ومنطق صرف کند.
ونهایت آنچه که او شاید با تمام دقت آنرا بیآموزد بازاری بودن وبیشتر
چتکه انداختن وبیشتر پولدار شدن است که این مطلب نیز باز
برمیگردد باینکه پدر او چگونه چیزی را بیشتر ازاو متوقع بوده باشد که معمولا از انجا که ثروتمندان بدنبال وارث درست و حسابی هستند و شاید انقدر به اینکه پروفسور واستاد فلان علم شد ن فرزندان خود کاری نداشته باشند اما بی شک مداوم باو یاداور خواهند بود که وارث بعدی شما هستید ومی بایست صلاحیت حفظ این دارائی را میز بدست بیاوری وزاانجا که معمولا این افراد ور دل باباجان پولدار در کارخانه وتجارت خانه وسازمانها
دست راست یا دست چپ او یا بلالاخره یک کاره ای در سیستم کاری او هستند دیگر چندان لزومی به گرفتن مدرک دانشگاهی نیست که همه آنچه را در حرفه ی پدری می بایست بیآموزد به شکل عملی وتجربی یاد خواهد گرفت ومدیریت وریاست تنها چیزی ست که معمولا فرزندان دارا بدنبال آن هستند وبه انها نیز داده میشود که از پرستیژ خانوادگی خدا ی ناکرده کم نشود ومعمولا چه صلاحیت آنرا داشته باشد یا نه بتدریج آنقدر یاد میگیرد کهدردنیای مادی خود چون پدر بیآموزدو بداند که پول یعنی همه چیز ومنسب ومقام یعنی شخصیت وبزرگی حتی اگر چنین شخصیتی شکل هم نگرفته باشد وجائی برای آموزش جز در کنار پدر وجود نداشته باشد البته حمل براین نشود که خصومتی با مردمان دارا درمیان است که اینگونه نست وتنها تجربه ها ثابت کرده است کمتر افراد متمول بدرس وساختن شخصیت درونگرا و اهل فلسفه تبدیل شده اند وآنان که رنج دنیا دیده اند عمق دنیا را نیزبه کرات مشاهده کرده ویا برآن دقت داشته اند.
اگرچه دراروپا معمولا دوجور « دانش کسب شده » موجود است
دانش عملی وتجربی که به میزان سالهای تجربه
وانجام دادن آن رشته ئ وحرفه کسب میشود وحتی باز باتمامی تجربیات
این رخ میدهد که دانایان عالم نیز بنوعی سردرگم بعضی مسائل باشند که این
سردرگمی نیز خود
پایه تجربه دیگری برای آنان خواهد بود لذا باید جوانان را نیز بااین تجریه ها
آشنا کنیم واین موقعیت را بدانها بدهیم که در زندگی را خود را بگونه ای که خودعلاقمندند
پیدا نموده وما در کنار ایشان موظیفم شاهد وناظر انتخابات ایشان باشیم
ودرجائی که مطمئن هستیم که راه به سوی خرابات میبرد نهیبی زده اورا بخود بیآوریم
____________________
اجرام که ساکنان این ایوانند
اسباب تَرَّدُد خردمندانند
هان تا سررشته ی خرد گم نکنی
کانان که مُدبرند سَرگردانند *
خیام*
_____________________
ودانش دانشگاهی وعلمی که به نسبت میران تحصیلات در دوره های
مختلف تحصیلی بدست آمده مدرکی را نیز دارا میشود ولازم بذکر است
که کسی که بعنوان مثال در بخش مهندسی بعنوان تکنیسن ونه مهندس
مشغول بکار میشود ،با گذر ده سال کار در آن محدوده ی کاری میتواند
تجارب مهندسی را بشکل عملی وانجام آن وتجربه کاری اموخته باشد
در نتیجه امکان اینکه تصحیلاتی را درپایه ی حقوقی او براو قائل شوند بسیار است
اما در عین حال مدرک معمولا گواه قطعی وسند اصلی دانش محسوب شده
دیگر نیازی به اثبات آن از سوی شخص وجود ندارد بخصوص که
در اروپا 99 درصد کارها از طریق نامه پراکنی واینترنت انجام شده
وکمتر شخص با کسی روبرومیشودکه لازم باشد خود را باو ثابت کند
وتعداد اوراق ومدارکی که از دانش خود در طی سالها
جمع میکند نماینده ی خود اوست برای مثال وقتی جوانی دوره دبیرستان را
با گرفتن دپیلمی طی کرد میتواند چون همه جا کار کرده یا بدانشگاه برود
تفاوت دراین است که تا پیش از زمان گرفتن دیپلم انقدر در دوره های
مدرسه ودر تعطیلات تابستانی باینکار وانکار مشغول میشود که
در پایان هردوره سه ماه شش ماهه ای
برگه آنرا نیز دریافت میکند در نتیجه انسان 30 ساله در اروپا تعداد زیادی
برگه کار ی وتحصیلی واموزشی ومعرفی نامه را درطی دوره زندگی خود
جمع میکند , چراکه از ریشه قانون براین اساس واقع شده است که
هرکسی تا پایات 18 سالگی باید قادر باشد بروی پای خود بیاستد
در فرگرد ها ی پیشین نیزگفتیم
درنتیجه نمونه کارهائی برای نوجوانان در طی دوران راهنمائی ودبیرستانی
درتحصیل وبرنامه ی تحصیلی او قرار میگیرد که به نسبت علاقمندی
اوبه آن در طی دورانی از مدرسه که هفته کار نامیده میشود میپردازد.
درکنار آن یکسری کارهائی متعلق به نوجوان وجوان
وجود دارد که او میتواند در ساعات فراقت خود یا در تعطیلی تابستانی
بآن پرداخته
ومبلغی نیز پول برای خود بدست اورده مابقی تعطیلات را با ان به سفر رفته یا انچه
را دوست دارد از جیب خود فراهم کند نمونه اینکارها زمستان وتابستان
پخش روزنامه است که از سن 13 سالگی
میتواند از اداره کار اینکاررا گرفته هر روز یا هر تابستان بمدت دلخواه
روزانه روزنامه ها وتبلیغات کارخانجات وتولیدی ها را که تعدادی
«آبونمت » دارندیا همان آبونمان ماهانه که بابتش ماهانه ویا سالانه
برای خریدان مجله وروزنامه پئل پرداخت میکنند تعدادی از روزنامه های صبح
وعصر مجانی وتعدادی هم « بُروُشورها» یا همان جزوه های تبلیغاتی
یا حتی اموزشی ست
را به خانه ها وپشت در خانه ها بگذارد واز آنجا که پخش این روزنامه ومجلات ...
می بایست به طریقی انجام گیرد از هرکس درهر سنینی
استقبال میشود که اینکار را انجام داده وبایت ان حقوق دریافت کند
وامکانات لازمه ازجمله تنوعی گاری اهنی یا ساک مخصوص که چره داشته باشد
وبرزندت وضد اب باشد اضافه بارانی و هرانچه شخص پیاده برای رفتن به یک شهرک برای پخش روزنامهها نیاز دارد را برای او فراهم میکند
وشهرک مورد نظر کلید ورودی آپارتماتنها را تا داخل راهروتا
جلو در هر سویت ویا آپارتمان را نیز باو میدهد که بدون
مزاحمت برای اهالی خانه بداخل رفته روزنامه را در برف وباران
حتی باوجود پلاستیکی که بروی ان برای حفاظت گذاشته
میشود نهاده وبازگردد واینکار بیشتر ازاین جهت است که
پخش روزنامه در دوساعت مخصوص در روز انجام میشود
از 5 صبح تا ساعت 7واز 4 بعدازظهر تا معمولا 6
که درفاصله این دوساعت
هر کسی تعداد خانه هائی باو داده شده است که میتواند بموقع روزنامه مذکور
را به خواننده ی آن برساند
هدف از گفتن اینهمه تفضیل این بود که ریشه ها در همه چیز موثر است
زمانی که شما از کودکی در خانه ومدرسه به فرزندان خود ومملکت خود بیاموزید که مسئولیتی را باید طی زمانی خاص انجام دهد مسئولیتی که سوای درس ومدرسه و
وظیفه ی روزمره اوست
ودرقبال آن باو یاد بدهید که انجام هرکار شرافتمندانه ای دستمزد دارد
این فرزند از همان زمانها وسنین کم می آموزد که چگونه سر ساعت
بکارهائی که انجام آنرا بعهده گرفته بپردازد ودرکمپ های سفری مدرسه و
کلاسهای روزانه اشپزی ونجاری وبرق
پیش از 18 سالگی او هرانچه لازمه ی زندگی اولیه اوست میداند وهمیشه برای جوان هیچکاری نباشد بالاخره کارهای سبکی پیدا میشود
که اگر او به ان تن دهد که معمولا کسی نیز انرا عیب نمیداند ,
برای خود حتی سالیانه پس اندازی نیز کنار گذاشته است
وبدین ترتیب هم تولید کار شده هم کار انجام شده هم مسئولیتی را اموخته اند
هم تشویقی را داشته وچیزی یادگرفته وهم بابت زحمت آن باز پرداختی نیز داشته اند!
که باعث ذوق وتشویق او برای کاری بودن ومسولیت پذیر بودن است
واین ساده ترین کار بود که درکنار آن مکانیکی کار در پشت صندوق
سوپرمارکت وفروشگاهها و کار در ساندویچ فروشیها وبسیاری کارهای ساده دیگر ....
نیز موجود است که نوجوان وجوان وحتی سن های بالاتر
بدون هیچ خجالتی آن را انجام داده واز اینکه کار کرده درامدی داشته باشند
از ان خوشحال وسرافرازند تااینکه بیکار بوده وازحقوق بیکاری برخوردار شوند
با انشائی ای که در طی مدت بودنم با مردمان بسیاری که در محیط کار وتحصیل وسفرهایم داشته ام اینرا نیز دریافته ام که
مردمان دراروپا انسانهاوی بسیار فعال وکاردوست هستند
چرا که میدانند که عمر کفاف این را نمیدهد که درفقر به سر برده ودر انتظار روزهای بهتر
تنها چشم براه این باشند که روزی نوبت این نیز خواهد رسید که کار مناسبی
برای خود بیابند وازهرچه هست امروز استفاده کرده در کنار آن
دنبال موقعیت بهتر تقاضاهای بهتری برای کار را ارسال میکنند اما هرگز به بیکاری تن در نمیدهند وحتی گاه پس از بازنشستگی نیز
برای بیکار نبودن وکسل نشدن افتخاری به کار خود بازگشته وکار میکنند
ودر زمان کار نیز بسیار مسئول وکاری بوده وکار محوله برخود را
با دقت تمام وبا جدیت انجام میدهند ومعتقدند که یا کار نکن یا
زمانی که مسوئلیتی بعهده گرفتی آنرا به نحو احسن انجام بده
*****
بادپا باید رفت!!!
_____________________:
وقتی میکنی درست انجام بده
طعنه باد نهیبم زد ورفت
وبه گوش دل گفت: ماهمه رهگذریم
ودلم باز به آهستگی وآرامی
تا دم کوچه دلتنگی رفت
روزگاری که گذشت
خاطر رفتن و رفتن ها بود
لیک تا مرز رسیدن بر خویش
همچنان راهی بود...
همچنان کوچه وپس کوچه ی بسیاری داشت...
ورسیدن به سرا منزل عشق
در پس اینهمه رفتن ها نیز
باز ناپیدا بود... باز هم راهی بود!
ودلم راهوسی خوش میکرد
که به همپائی باد
ره صدساله به یکشب ... یکروز
باد پا ...شیدا دل ...
طی کنم با همه ی قدرت خویش!
عمر بس کوتّه و ما در گذریم
بادپا باید رفت
تا سرامنزل عشق...تا رسیدن به بهار
تا شکوفائی دل...
بادپا باید رفت!!!
بادپا باید رفت!!!شنبه 21 اردیبهشت 1387
فـــرزانه شــــیدا
_______________________
از این رو ست که هیچکسی هم تعجب نمیکند اگر خانومی
خوش تیپ با سروضعی شیک و خانومانه از در وارد شده بدون بخش خصوصی
سوپر مارکتی رفته لحظه ای بعد با لباس سفید مخصوص وکالسکه ی چرخدار
مخصوصی شستشو که پراز سطل ومایه تمیز کننده مختلف و«تی» وپارچه های مخصوص
پاک کردن گردوخاک وچند مدل جاروی کوتاه وبلنداویران بر سبد ها
با ناخنهای لاک زده ,دستکش پلاستکی بروی دست, بیرون بیاید وبخواهد
درست همانجا درهمان راهروئی فروشگاهی که ایستاده اید را« تی » بکشد
وبسیار شنیده ام که در ایران میگویند : ای بابا طرف زندگی خود را گذاشته
رفته آنور آب زمین شوری میکند
که برخلاف تصور همه آ نچه که می بایست عیب باشد این است که
راست راست بیکار راه برود ومحتاج دیگری باشدوبنالد که
امکانات نیست ,کار پیدا نمیشود و.دست نزد صغیر کبیر
دراز کرده یا نه در فقر سر کند
وبقول به سیلی صورت سرخ کند اما عار داشته باشد کار کند وکار ی که میکند
خالی از منسب ونام واسم باشد واین بیشتر از هرچیز نیز به ریشه های فکری ما باز میگردد
که ما نداشتن وبیکار بودن را بهتر میپذیریم تا کار کردن وکاری ساده ونان آور را
انجام دادن که شاید اگر نامی ندارد گناه کبیره که نیست هیچ
میبایست هرکه به شرافت زحمت میکشد سر بلند داشته بگوید بیکار نیستم
راست راست راه نمیروم همسر وفرزندم را گشنه نگاه نمیدارم
دست جلوی پدر ومادرم دراز نمیکنم .اینها همه فقر فرهنگی ماست که نمیدانیم
ریشه های بسیاری از اعمال در جوامع دیگر چیست
وعلت ومعلول آنرا نیز پی نمیگیریم که بدانیم برای چه جوان 18 ساله ی اروپائی
میتواند بروی پای خود بیاستد جوان 25 ساله ی ما هنوز نمیتواند یک تخم مرغ
برای خود نیمرو کند وهرگز به لطف مادر طفلکی
وبقول معروف آچار فرانسه ی همه کاره
بلد نیست بلوز خود را اتو کند وباید مادر وخواهر اورا ضبط وربط کنند
وهنوز نمیداند که مادر وخواهر نیز حرمتی دارند وکلفت او محسوب نمیشوند
این ریشه های فکری را او ازخود نیاموخته است
این چیزی ست که ما باو اموخته ایم وقتی پدر رسید .ودویدم چای جلوی ائ گذاشتیم
وصورت شست حوله بدستش دادیم و
اوهم گفت به مرد خانه به پسر خانه باید رسید وبا ضرب المثلهائی چون
اگر مردی پیراهن بیرونش چروک بود یعنی زن خانواده زن شلخته ای ست که
باو نمیرسد وبا ریشه ی فکر دیگری که مگر مرد وپسر کارخانه میکند
که من بیایم حوله خودم را از روی بندی که زن یا مادر
بروی آن پهن کرده بردارم بمن چای بدهید صبحانه ام را بچینید
حوله ام را بدستم بدهید خودتان هم بمن چه چقدر کار کرده اید منهم بیرون کار
کرده ام خسته ام البته خسته بودن گناه نیست بی شک شما خسته اید
چون روزی را حتی اگر بیرون خیابان
راست راست هم انسان راه برود خسته میشود چه برسد باینکه کاری
ومشغله وزحمتی نیز داشته باشید
* نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی. (هیلزهام)
در صورتی که چنین درخواستی نیز در جامعه اروپا
درست نیست چراکه زن ودختر همانقدر درخانه مسئولیت دادن
وهمانقدر زمان از کف میدهند وخسته میشوند که مرد وپسر در بیرون شده اند
واین خانه مرتب غذای اماده لباس تا شده
همه وهمه نه چراغ جاودوئی درکار بود وغلامی درآن ودختر شاه پریانی
بداد مادر ودختر خانه رسید
نه از درغیب ایه ای نازل شد که کارها را روبراه کرده وبگوید مادر
اکنون توهم کمی استراحت کن حق تو نیز این است یکنفر بر ای تو چای بیاورد
یکنفر حوله بدست توبدهد این ما هستیم که فرزند را خراب میکنیم درنهایت بدون چشیدن
کمترین سهمی از رندگی درقالب پدر .مادر.پسر .دختر
پاکباخته وزندگی باخته به اخر میرسیم ونمیدانیم چرا امدیم چرا رفتیم هدف چه بود ؟؟!!
____________________
از آمدنم نبود گردون را سود
از رفتن من جلال وجاهش نَفُزُود
وز هیچکس نیز دو گوشن نشنوُد
کاین آمدن ورفتننم از بهر چه بود!!!
* خیام
____________________
تا زمانی که به جائی نرسیده ایم چگونه بگوئیم چگونه میتوانیم بگوئیم کسی
بودم یا کسی هستم یا کسی خواهم شد که چنانچه دیر شده باشد هرگز نیز
کسی نخواهیم بود که دنیا از آمدن ورفتنش نیز سودی را برده باشد
ویاحداقل خودما برای خود سودی ازاین آمدن ورفتن کرده باشیم
___________________________
از رنج کشیدن آدمی حُّر گردد
قطره چو کِشد ,حبس ِصدف ,دُر گردد
گر مال نماند, سر بمآناد به جای
پیمانه چو شد تهی ,دگر, پُر گردد *
خیام
(حُرّ =آزاده)
______________________
بسیاری ریشه هاست در فرهنگ ما که میبایست براستی ریشه کن شود
ومن ازاین فرصت دراین کتاب استفاده میکنم تا بگویم اشکال کار ما کجاست
که فرزند ما تترجیح میدهد ور دل ما بنشیند از جیب ما بخورد یا حتی شما باو بامنت
پولی بدهید اما خدای نرده فامیل نفهمد سر چهاراه که کیوسک روزنامه
فروشیست پسر ودختر من نشسته روزنامه سیگار ودرکنارش سوسیس داغ
وساندویچ سرد ونوشاب هم میفروشد
براستی چه ایرادی دارد بچه من بداند خرج یعنی چه؟ و کارکردن آسان نیست؟
وهرکاری زحمت خودش را دارد وهرپولی که از زحمت بدست میاورد
برایش ارزشمند باشد ویاد بگیرد پول ارزش دارد
.پدر ومادر هم برایشان ساده نیست نان سفره را تهیه کنند وتونیز میتوانی
اگر درحد کمک خرج کردن درامد نداری درحد خود برای
راحتی خود برای اینکه در جیب خود
پولی داشته باشی توهم هرکار خوب وساده ای که بدست میاوری انجام دهی
لااقل اگر جمعه با
دوستانت خواستی به سینما رفته یا ساندویچی بخوری شرمنده نشوی که ته جیبت خالی ست یااگر به پدر بگوئی ممکن است غر بزند یا نه اصلا ندارد
که بدهد واوهم شرمنده تو میشود وچه کسی میبایست اینگونه
افکار را درجامعه ی ما ریشه کن کند از کجا میبایست شروع کرد_؟
که بنظرمن هم خانه هم مدرسه هم دولت چنانچه دست بدست هم داده
مستوانند اینگونه امکانات را نیز فراهم کنند؟
((وارون بر رشد و شکوه دانش آدمی ، ریشه ادب و منش آدمها ، از دوران دیرین تا کنون بسیار اندک دگرگون شده است . ادب تازیان ، مردم افرنگ و یا خاور نشینان کمترین دگرگونی را در خود داشته است . آنچه دگرگون شده دانش و خرد است . اما ریشه همان دردهای دیرین خویش را بر پشت دارد . ارد بزرگ))
بچه های ما نیز ازاینهمه وابستگی رهائی یافته زودتر قدرت ایستادن بروی
پا وساختن زندگی مجرد ویا متاهلی فردا ی خود را میآموزند
_______________________
افسوس که نامه ی جوانی طی شد
وان تازه بهار زندگانی طی شد
آن مرُغ طرب که نام او بود شباب
فریاد! ندانم که کِی آمد کَی شد * خیام
(شباب = جوانی , کی امد کی شد چه موقع امد وچه زمانی تمام شد)
((پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است . ارد بزرگ))
واز سر همین تفکرات وفرهنگها واندیشه های نابجاست که ما سالها وقرنها را پشت سر گذاشته ایم هنوز که هنوزه پسرودخترمان تا ازدواج نکرده تا 40/گاهی 45 شایدهم برای همیشه درخانه مادری بدون هیچ شرمی میماند بی اینکه از هردو سوبدانند چه والدین چه فرزند که این شرم آورترین کاریست که میتوان کرد نه والدین حق دارند اورا اینگونه وابسته بار بیاورند که نتواند مجزا زندگی کند نه او حق دارد دست وپا در خانه مادری دراز کند و به بهانه کار نیست دانشگاهم تمام نشده.... دانشگاه قبول نشده ام ....
همچنان نان خور خانواده ای باشد که برای آن خانواده هم هر چیزی
زمان ومرزی دارد ودوره ای .وقت آن است که فرزند ما نیز ریشه های خود راقوی کرده یاد بگیرد زیستن ا در بیراهه راههائی که هرکدام بسوی میرود وتا امتحان نکنید تا بردانش خود افزون نکند تا بر تجربه نیافزاید خطر رفتن به بیراهه را بیشتر باید ترسیدومراقب بود
((آدمها میوه های درختانی هستند که ریشه ای از دیرینه دارند . ارد بزرگ))
پدر ومادری که جوان 18 سال ببالا دارند بحد سن او جور او را چون وظیفه ای برحق که براستی هم جز وظیفه نیست بردوش کشیده انداما همین پدر ومادر امروز جوان دیروز نیستند که استارت زندگی زناشوئی رابا چند فرزند در دوره خود زده باشند وامروز انان نیز باید استراحتی وفراغتی داشته باشند که بزرگ کردذن کودکان تا مرحله جوانی هر روز مشکل خود رادارد ومشکل فرزند نیز همراه با سن او بااو بزرگ میشود
اگر شلوار دیرز او همش اندازه دست مادر یا پدر بود الان شلوارش
اندازه تمام قد مادر یا شاید حتی پدر باشدوبه نسبت همین کشیده شدن ورشد اندام
قیمت ها نیز کشیده شده وسنگین تر شده اند
وحالانیکه دیروز مادر وپدر هرچه میخریدند کودک میپوشید امروز جوان است
ونوجوان وپراز عشق وشور خوب پوشیدن درست پوشیدن
وبر اقتضای سن درچشم بودن وکسی بودن درنتیجه شلوار او
دیگرجز اجناسی نیست که از لاله راز وبازار ته میدان امام حسین
بشود خرید( شلواری با مارک « نایک » میخواهدو مارک« دیزل»)
بلوزی از بازار صفویه میخواهد وکفشی از دل ولی عصر بالا
حتی ولی عصر پایئن هم برای او دیگر دمده شده است
مگر اینکه اقلام وجنسهایش حتما مارک فلان وبعمان باشد
حقیقتی ست باور کنیم نه این درست است که نوجوان وجوان پرتوقع بر
اساس دوره سنی ما لخت بگردد یا بد بگردد نه حق است که ور دل ما بنشیند
واجازه نداشته باشد زندگی را مسئولیت را با کارهای ساده حداقل تجربه کند
((آنانکه از رسیدن به ریشه ها هراس دارند ، در روزمرگی دست و پا می زنند . ارد بزرگ))
وریشه ای در زندگی خود برای خود ثابت کند که اگر فردا خدای نخواسته
ما طوری شدیم درمانده نماند که حال من چه کنم منکه کاری بلد نیستم
خودخواه نباشیم نه بعنوان والدین نه بعنوان فرزندخودخواه نباشیم
پرتوقع نباشیم ودرقبال آنچا از زندگی خود ودیگران میخواهیم خود نیز
قدمی برداریم وهمیشه منتظر قضا وقدر نباشیم که بالاخره
آن شتر شانسی که میگوید پشت در هرخانه ای می نشیند
پشت درخانه ما هم می آید از این خبر ها نیست شانس در دست توست
یا بدنبالش رفته وراه افتاده وسعی کن آنرا هرچه زودتر بدست بیاوری
واز امکانات هرچه هست بهترین بهره را ببری یا انقدر منتظر شتر بمان
تا دریابی شتر ی درکار نبود چون بنشینی ودرانتظار آمدنش بمانی وعمر رفت
وهیچ بجا نماند که باان دلخوش کنی
____________________
افسوس که سرمایه ز کف بیرون شد
وز دست اجل بسی جگرها خون شد
کس نآمد از آن جهان که پرسم وی را
کاحوال مسافرانِ دنیا چوُن شد *خیام
___________________
دوره دوره شهری واتومبیل است ورود شترها به
حتی تهران بخاطر کودک خیابانی که به شهر میدهند ممنوع است
منتظر شتر نباشید که شانس شما را بیاورد
چراکه اواگر خودش شانس داشت شتر نمیشد !!! آدم میشد!!!
پس به بیهوده خود را دلگرم نکنید ریشه شما از زمانی پخواهد گرفت که به دنیا امدیده ایم
اما زمانی به عمق رسیده وسفت کردیده ومحکم میشد که پایش را بحد کافی کود
همان شتر را بدهید تا پا گرفته وریشه ای محکم شود.
((ریشه آدم های سست بنیاد همانند درختان ریشه در مرداب ، لرزان است . ارد بزرگ))
واین میسر نیست گر با تجربه , تجربه وبازهم تجربه چرا که انسان نیز خود بالاینده ای ست که رشد اندام فکری او نیز نیاز به
کود فراوان دانش دارد:
*قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید.
اما گل سرخ نه خاک است و نه کود (پونگ)
با آموزش وعلم خود با یادگیری وتجریبه با رفتن بسوی راههائی که همگان شاید
از آن یا شرم یا بیم دارند .چون تنها وقتی پیروز میشوی که جرات کنی
ریسکهائی را در زندگی انجام دهی چراکه:
* شیرینی یکبار پیروزی به تلخی صد بار شکست میارزد. (سقراط)
__________________
وما نیز باید بیآموزیم تنها راه مقابله با سختی ومشقات زندگی تلاش ماست
ودرخواست خود ما از زندگی که براستی چه چیزی را از بودن خود د ر دنیای خود طلب میکنیم
و باید بدانیم بدنبال چه چیزی روزبه شب رسانده
وبرگهای عمر خود وزندگی را ورق میزنیم
___________________________
فــلک جانم!!!
فــلک !! ای آنکه ســرتا پا ز رازی
به چـه چـیز خودت اینـگونه نـازی؟!
چــرا با این ؛؛ نقاب زنــدگانی؛؛
گـرفتی جـان ؛انــسان ؛را ببـازی؟!!
بدلها مـرگ را اهــدا نمــائی
هـزاران ســــینه را درغــم گُدازی!!!
فـــلک ! ای قــاتـل جـان های مــردم
بـرای کُشـتـنت، داری جـــوازی؟!!
تـو آنکــس را که میـخواهد بمـیرد
زمــرگــش دائـــما در احــــترازی!!!
ولـی آنــرا را که دارد شـــوق بـودن
نـدادی هــرگـزاینــسان امــتیازی!
کٍـــشد هـرکـس تــنی افــتان وخــیزان
به پیــچی، در خـمی ، شــیبی ، فرازی
ونــامــش را گــذارد ؛؛ زنـدگانــی ؛؛
چـه میـماند زآن ؟! جـز جـان ببـازی؟!!
نمــی خـواهم خــدا در ســرنوشـتم
ببــخشد بر دلــم عــمر درازی
هـمین حـدهم بــسی مارا زیاد است
نـدارم مـن به غـمهایــت نیــازی!!!
خــدا شــاید که شـوخیــش گرفته
که ایـن سـان آدمـی را داده بـازی!!!
مرا مـهمان تو کـرده!!! چـه ظلمی!!!!
تُووُ روی خـوش ُوُ مـهمان نوازی!!!!
تو برســرکــش دلء ناســازگارم
عـذابی،غـصه ای، سـوزی، گــدازی!!!
ولـی با صد تاســف با تو گـویم
که بایــد مــدتی بـا مــن بـسازی!!!
فـلک جـانم !!! تــو خوابـش ببیــنی
که بتـوانی مـرا افــسرده ســازی !!!
عـزیزم پنـبه از گـوش ات ،بـرون کن
که آهــستـه بـگویم با تــو رازی:
بـرای راحــتی از شــّر شــیدا
برو بنشــین بـــروی جـانمازی!!!
دعـا کن روزو شــب برعــرش یزدان
ز ؛ شـیدا ؛ قـلب خود آسـوده سازی
وگرنه تا که هســتم درجـهانـت
به پیـچ ؛؛جـاده ی تـند « هــرازی«
زفـکرت جان من این را بُــرون کـــن
که میرقصم به هرآهنگ و ســازی!!!!
تاســـف میـخورم بر حـــال و روزت
چـو باید مـدتی با مــن بـسازی!!! فــرزانـه شــیدا
۲/۱۱/۱۳۶۲ یکشنبه بهمن ماه
_______________________
این منو شما هستیم که با دیده وافکار ومنش واندیشه ی خود فلک را بیازی
میتوانیم گرفت در جای آنکه همواره بازیچه ی دستان دنیا ئی باشیم که بدون اختیار ما
بدون اشتباه ما براستی هیچ قدرتی ندارد جز در مرگ که آنرا چاره ای نیست اگر
سر رسد ومی بایست آنرزمان کوله بار برچید ورفت
بگذارید سربلند راهی آن دیار شویم لااقل در نزد خود ! هریک از ما میتوتانیم تغییر دهنده بزرگی درجهان باشیم کافیست از خود واز خانه ی خود شروع کرده به وسعت عمل برسیم
جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. (محمد حجازی)
تغییر دهندگان اثر گذار در جهان کسانی هستند که بر خلاف جریان شنا میکنند. (والترنیس)
پایان فرگرد ریشه ها
¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
به قلم فرزانه شیدا
اسلو /نروژ
Farzaneh Sheida
F. Sh - F Sheida
منبع : بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *ریشه ها*
http://greatorod.forumotion.ca/forum-f11/topic-t3-10.htm#27
نظرات
ارسال یک نظر