بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *رایزن*




- فرگرد رایزن


- مانند علما بنویس و مانند توده مردم حرف بزن. (ضرب‌المثل هندی)

قبل از هرچیز باید این را روشن نمود که کلمه ی « رایزن» جدیدا به شکل رواج یافته ای در روزمره زندگی بکار برده می شود وبعنوان کنسول از این کلمه استفاده گردیده است به دنبال کلمه رایزن در لغتنامه های مختلف دریافتم این کلمه ریشه از زبان اصیل ایرانی داشته ودر چند جائی نوشته شده است که هنوز معنای مشخصی بر آن گذاشته نشده است وتنها معادلی چون «کنسلر» یا «کنسول » یا معنای نزدیکتر کلمه ی «مشاور » میباشد وبااینکه در ایران بسیار این کلمه رواج یافته ومدام با رایزن فرهنگی , رایزن جمهوری اسلامی , شرکت رایزن وانواع این سازمانها ونهاد ها رو برو می شویم اما این کلمه در کمتر جا معنای آن ذکر گشته است .

در فرهنگ عمید در معنای رایزن چنین آمده : کسي که در امري با وي مشورت کنند و او راي و عقيده خود بگويد ، طرف مشورت ، مستشار.( فرهنگ فارسي عميد ص 642 ) وذکر شده که از زبان اصیل ایرانی ست من خودم بشدت از وارد شدن زبانی دیگر در زبان فارسی مخالفم چرا که هر زبانی حرمت فرهنگی خود را دارد ومتاسفانه اینروزها زبان پارسی بسیار با زبان عربی وانگلیسی آمیخته شده است مردم دوکلام که حرف میزنند ده تا انگلیسی پرانده دوسه تائی ترکی گفته صدتا ئی عربی پرانده واین میان آن کسی که وهیچکدام ازاین زبانها را یا نمیداند یا اصلا دوست ندارد بداند درمانده باقی میماند که جانم فارسی شکر است

لطفا به زبان فارسی صحبت بفرمائید ما بفهمیم شما چه می گوئید وزمانی که اعتراض می کنی از راه رسیده وبا حالتی حق بجانب شما را کوچک کرده وبا احساس روشنفکری تمام می گویند : حرمت هر زبانی باید درجای خود باشد.

ونمی دانم حرمت زبان خودمان اینوسط کجاست وچرا اول ازهمه حرمت زبان مادری خود را نگه نمیدارید .مثل همیشه همه کس خارج از محدوده ی ایران وایرانی محترم است احترامش واجب الا خود ایران وایرانی که این باعث بسی تاسف است از سوی یک ایرانی که خودرا شاعر نیز می داند ومن گناهکارم ؟! اگر بگویم فارسی شکر است ؟!

اما شما روشنفکری که به زبان بیگانه احترام میگذاری وبه زبان مادری نه؟؟!!

این مسئله اتفاقا جدیدا از سوی شاعری مقیم خارج برای من پیش امده ومن برای ایشان توضیح دادم که خود مترجمم وخصومتی با زبان بیگانه ندارم .

من درجمع دوستان نخواستم این مسئله را بدین شکل عنوان کنم اما بر دلم مانده بود که ما چگونه شاعر ونویسنده ای هستیم که چه در داخل چه در خارج بیشاز نگاهداشتن حرمت خود به حرمت بیگانه اهمیت می دهیم البته ایشان شعری به زبان عربی سروده بود واین شعر را به خواست من به فارسی نیز ترجمه کرد که دستشان هم درد نکند وتشکر نیز کردم وبااینکه حافظ وشمس وبسیاری از شاعران کهن ما هزاران قصیده وغزل به زبان عربی سروده اند که من یک کلمه از آنرا هم نمیفهمم وبا عشقی که به شهریار دارم وزبان ترکی اورا هم نفهمیده سایتی پیدا کردم تا بتوانم از لطف اشعار او ترجمه شده در زبان فارسی استفاده کنم اما قلبا معتقدم شاعر ونویسنده ایرانی بیش از هرکسی مسئول حفظ زبان ایرانی ست (اما در دل من , زبان فارسی برایم بسیار عزیز ومحترم است وعلاقه وتعصب شدیدی برروی زبان مادریم دارمازاینروست که باگذر بیش از 20 سال زندگی درخارج شاید بهتر ازمردم داخل زبانم را حفظ کرده وهمچنان به خواندن کتب ایرانی هم با تهیه از کتابخانه ها وتهیه از ایران ودرخواست از خانواده برای ارسال کتابهای مورد نظر وخرید آن درهربار سفر به ایران مجموعه کتابهائی را که یکبار در سن جوانی داشته وبا سفرم از دست دادم مجدد تهیه کرده وهمه را در کتابخانه خود دارم صرفنظر از یکی دوکتاب که هرچه بدنبال آن میگرد م از انجا که یادم نمی اید نویسنده ان مجموعه که بوده یا کتاب بسیار قدیمی بوده وجدد همان شکل کتاب باهمان محتوا دیگر یافت نمیشود وتنوانسته ام مجدد انرا پیدا کنم که از دست دادن اینگونه کتابهایم همیشه برایم غصه ای بوده واز انرو که معتقدم غصه انچه از دست رفته را دیگر نباید خورد , جایگرین ان هربار به ایران می روم کتابفروشی ها را زیررو میکنم شاید نمونه آنرا پیدا کنم هرچند که هرگز کتاب قدیمی جلد چرمی نوشته آن سالها را نمیتوان امید داشت که بعد از گذر 30 سال باز پیدا کنم که آن کتاب امروز , ارزش بسیاری را داشت اگر هنوز دراختیار من بود بهر شکل من هیچ دلیلی , براین نمی بینم که زبان مادری خود را فدای زبانی دیگر حتی عربی کنم که دین ما بر اساس آن نوشته شده است

چراکه پیش از اینکه مسلمان باشم ایرانیم واز نژاد پرافتخار پارسی واین خود برایم افتخاریست که بگویم زبان مادریم ایرانی ست وفارسی


¤¤¤

تا ندانی که سخن , عین صواب است مگو

وآنچه دانی که نه نیکوش جواب است مگوی

* گلستان سعدی*


بدبختانه بسیاری از مردم در اروپا تصور میکنند که مانیز بخاطر مسلمان بودن از نژاد عرب هستیم و نژاد آریائی دراین میان محو و گم شده است البته حتی از ارد بزرگ هم که خود همواره پشت ایران وایرانی بوده است دلخور بودم که چرا از کلمه ای استفاده نکرد که عمومیت بیشتری داشته باشد وبرای عام نیز معنای آن جا افتاده باشد و با دریافتن اینکه کلمه اصیل ایرانیست این دلخوری نیز برطرف شد چون بسیار در جملات ایشان دیده ام که از کلمات شاهنامه نیز سود برده یا از فرهنگ اصیل ایرانی استفاده فرمودند .
درجواب بر هرکه متوقع است که بدون تعصب راضی باشم که مخلوطی از چندین زبان را بعنوان زبان مادری بپذیرم باید اعلام کنم متاسفم .

من هرگز چنین چیزی را به شخصه قبول نخوام کرد ودر دل من زبان مادری هم چون وطن ومیهن چون مادر محترم وعزیز وحفظ ان را واجب برخود وتمام ایرانیان کشورم میدانم وازاینکه در دوکلمه سخن هزارتا کلمه عربی وانگلیسی پرانده شود همیشه شاکی ودلخور میشوم که پیش تر فکر میکردم اینکار بیشتر ازسوی کسانی صورت میگیرد که درخارج زندگی می کنند اما با سفرهای اخیرم به ایران و همچنین دیدن سریالها ی ایرانی ازماهواره جمهوری اسلامی ایران=جام جم 1/2/3 دریافتم که این موضوع متاسفانه عمومیتی در جامعه ما پیدا کرده است وازاین بابت بسیار متاسفم درنتیجه باید باز بگویم : فارسی شکر است


« فارسی شکر است»

____________________________

« فارسی شکر است»:

جان من ! , تو, ...سخن بگو آنسان ...

که بگوید ز کشورت *(ایران *)

بس کن این واژه های بی معنا

تا نگشته زبان تو ویران


با چنین واژه های پوشالی

جمله های تهی وبس خالی

پارسی زبان چه دارد باز

تا کند با زبان خود, حالی!!


جان من از «عرب »بپرس این را ...

باهمان « خارجی » بگو جانا ..

در کدامین کلام خود دارید

جمله ای از زبان ساده ی ما


نروژی هم بجای «فرزانه»

خوانده مارا «فُسان!» چو افسانه!

نام فامیلم:«عبدحق » بوده...

خوانده : «*آ . هَ ک »* مصالح خانه!!


ما نگفتیم دلخور ورنجور

که چرا خوانده ای مرا اینجور؟؟!!

جای آن دیده ام که ایرانی

خوانده ما را «*فِرند» وُچشمم کور!


چونکه ما کِی شکایتی کردیم؟

از غمش کِی حکایتی کردیم؟

من کنون با تو ساده میگویم

به« زبان » ما « خیانتی »کردیم!!


هر گز از این زبان مشو نومید

بگذر از «غرب. واژ ه های» جدید

« فارسی» در زبانِ خود زیباست

جستجو کن ! مکن شک و تردید

!

هرکه بر این « زبانِ دل» دل بست

خود بگوید که « فارسی» , شکر است

هرکه در قلب خود « وطن» دارد

کی به آئین خارجی پیوست؟!

تبصره ها:

(* « فرند» به زبان انگلیسی معادل« دوست» در زبان فارسی )

(* آهک= از مصالح ساختمانی خانه)

فرزانه عبدحق / تخلص: فرزانه شیدا


19.11.2009 اسلو /نروژ

جمعه 29 آبان ماه سال 1388

____________________________________

باید در جای من میبودید ومیدید چگونه در طی بیش از 20سال بودن در خارج

نیش ها وکنایه های ایرانی بودن را خورده سربرافراشته داشته

وهربار با تمام دل از ایران وایرانی دفاع کرده وبیش از شما که در وطن مبارزه ای

برای نام ایران داشته اید در روزانه های خود به هزار متلکی که بر ایرانی ومسلمان

رو داشته اند جوابگو بوده ام حق بدهید ما که همه میگویند آنور دنیا

در شادی ورفاه وآسایش وازادی محض زندگی میکنیم بیش از شما

اسیر نادانی های جمعی بوده ایم که حتی نمیدانند ایران کجای نقشه دنیا کجای کره خاکیست

اما بخود اجازه میدهند هر عنوانی را که دیگر کشورها بر اساس

سیاستهای دروغین وخلاف خویش برما لقب داده اند به ما بازبگویند نامهائی چون

جهان سومی وحشی

تروریست

انسانهائی جا مانده در دوره ی بربریت و....

....

برای مثال معلم کلاس زبانی که با دیدن کارت تبریکی از خیابان ایران در زمستانی

برفی بناگاه ازمن پرسید مگر شما در تهران اتومبیل هم دارید؟

چون من فکر میکردم شتر استفاده روزانه دارد

ومن نیز تعجب زده گفتم :

شما نام معلم هم بر خود گذاشته که نمیدانید کشورعربستان است که دارای شترهای

بسیار است نه ایران ,البته ما در صحراهای خود مردمانی ایلی داریم که بخاطر

آب وهوای صحرائی

مجبورند از شتر در رفت وامد خود استفاده کنند چراکه حیوان دیگری تاب گرمای صحرا

را نمی اورد وبقیه مردم ایران وبخصوص تهران اصلا شتر سواری هم بلد نیستند

شما که معلم هستید چگونه بدون داشتن اطلاعات صحیح

به شاگرد خود توهین میکنید؟ وبدون درستی حرف خود یا حتی بعنوان حرمت نام معلم

پیش از پرسیدن روی همین نقشه که روی دیوار کلاس است نگاه نکرده اید

که ببینید ایران کجاست عربستان کجاست یا کتابی ورق نزده از کشوری که هیچ نمیدانید سخن میگوئید!!!

میدانم که درک این حال یا شاید این تعصب بروی زبان ومیهن شاید برای شما که در داخل

ایران هستید چندان راحت نباشد اما همانگونه که سعدی میفرماید:

__________________________


تندرستان را نبآشد درد ریش

جز به همدردی نگویم درد خویش

گفتن از زنبور بی حاصل بوّد

با یکی درعمر خود ناخورده نیش!

تا تو را حالی نبآشد همچو ما

حال ما باشد ترا افسانه پیش

سوز من با دیگری نسبت مکن

اونمک بر دست ومن بر عضو خویش

* گلستان سعدی*

________________________


پسری را پدر وصیت کرد

کای جوانبخت , یادگیر این پند

هرکه با اهل خود وفا نکند

نشود دوست روی ودولتمند

*گلستان سعدی


در فرگرد های پیشین نیز گفتیم که اعتماد صدردصد بدیگران واعتمادکامل

به دیگران اشتباهیست که انسان عاقل مرتکب نمیشود وآنچه باعث خطا

واشتباه خواهد شد این است که ما بسیاری از موارد ساده را در اعمال خود نادیده میگیریم

بی اینکه توجه داشته باشیم از جز , جز هرچیزی (کل) مطلب وقضیه وکار و...

درست میشود همانگونه که از ذرات اتم وجود تمام آفرینش صورت گرفته است

به نتیجه رسیدن امور مهم ، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری کوچک مربوط میشود

چراکه علت هر شکستی عمل کردن , بدون فکر واندیشه وحساب رسی وپیش بینی درست است

علت هر شکستی،عمل کردن بدون فکر است. (الکس‌مکنزی)

در نتیجه ما زمانی بدرستی دنیای خود را درک میکنیم که فهم ودانش خود را افزایش داده

وبدانیم در انتخاب خود ودر تصمصم وعمل خود چه را انجام میدهیم چه کسی را انتخاب میکنیم وچگونه درادامه ی کار خود عمل باید بکنیم که با مشکلات عدیده در زندگی خود مواجه نشویم

*هنر کلید فهم زندگی است. (اسکار وایله)

رایزنی که ما باو اعتماد میکنیم می بایست تمامی شرایطی را دارا باشد که نمونه آنرا

در انتخابات برای خود هدف قرار میدهیم حال انتخابات کشوری باشد انتخاب برای

ازدواج باشد یا دوست یا رایزن

ورایزن معتمد کسی ست که قادر باشد مشکلی از مشکلات را کم کند

((رایزن کسی است که می تواند از درون پیچیده ترین مشکلات ، ساده ترین و بهترین راهها را بیابد . ارد بزرگ))

نه اینکه مداوم مجبور باشیم عملکرد او را دنبال کرده تا خاطر جمع شویم که بر تعهدات خود پایبند است تنها به سود ونفع خود فکر نکرده سود وزیان ما نیز برای او مانند اموری شخصی مهم است .


((رایزنی نباید سودی روشنی در راهی که نشان می دهد داشته باشد . ارد بزرگ))

((رایزنی که کار ، اجرایی می کند ، قابل اعتماد نیست . ارد بزرگ))


ندهد هوشمند روشن رای

به فرو مایه کارهای خطیر

*بوریا باف* اگرچه بافنده ست

نبرندش به کارگاه حریر

* گلستان سعدی*

* بوریاباف=حصیر باف

____________________________________


وهمواره در انتخاب هرکسی که برای زندگی خود در نظر گرفته ای چه رایزن چه هرکسی که میتواند نقشی عمده ومهم را در زندگی تو بازی کند دقت کرده واز بزرگانی استفاده کن که دانش آنان راهنمای راه او بوده وترا به شکست در زندگی ودلشکستگی روحی وقلبی دچار نمی کنند

(( رایزنی که دوستان فراوان دارد تکیه گاه مناسبی نیست او گرفتار است و اندیشه اش آزاد نیست . ارد بزرگ ))

((سخت ترین کارها ، یافتن رایزن است چرا که رایزنهای بزرگ دور از دیدگان مردم ، در اندیشه های دور در حال پروازند . ارد بزرگ))


چراکه این خود آدمیست که در انتخاب وتصمیمات خود راه به سوی درستی برده یا بر حسب خطا ویا اندیشه ای نامعقول ویا بدست اوردن اطلاعاتی غلط از سوی دیگران به بیراهه راه زندگی دافتاده ودر مشکل وگرفتاری غوطه خورده وگاه نیز زندگی خویش را بر سر اشتباه کوچکی از دست میدهد

_____________________________________


آدمی ساخته‌ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز

می‌اندیشیده است. (مترلینگ)

_____________________________________


واگرچه زندگی وتجربیانت زندگی بر پایه شکست ها وتجربیات آدمیست که شکل میگیرد

اما همواره بخاطر داشته باش که اگر روزی همبدلایلی اشتباه کردی باز اخرین روز دنیا نیست

وهمواره برای جبران خطا فرصت هست به شرط آنکه زود برخاسته

وبه سرعت جلوی زیان زندگی خود را بگیرید

- تپه‌ای وجود ندارد که دارای سراشیبی نباشد! (ضرب‌المثل ولزی)

واینکه دانستههای بیشمار داشته باشیم اما در موقع عمل اشتباه کنیم

معمولا چیزیست که جبران آن گاه مدت درازی را خواهد گرفت وهرچند تجربه ایست بر تجربه ای

بایسن همواره آگاهانه در هر راهی قدم گذاشت تا کمتر دچار اشتباه شویم

وبا صبر وحوصله کارهای خویش را سرانجام بخشیده در انتخاب وتصمیم درست وآگاهانه عمل کنیم

_________________________________


- دانستن کافی نیست،باید به دانسته ی خود عمل کنید. (ناپلئون هیل)

_________________________________


ای که مشتاق منزلی مشتاب

پند من کار بند وصبر آموز

اسب تازی در تگ رود به شتاب

واشتر آهسته میرود شب و روز

* گلستان سعدی*


¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
پایان فرگرد رایزن


به قلم فرزانه شیدا

۲۰ نوامبر۲۰۰۹ اسلو /نروژ
جمعه 20 آبان ماه سال 1388
Farzaneh Sheida F. Sh - f sheida




به ظاهر کوچک بستگی دارد. (چاردینی)


پایان جلد دوم کتاب بعد سوم ارمان نامه ارد بزرگ
شامل یکصد و سیزده فرگرد و هفتصد و چهل و پنج فرمان


منبع : بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *رایزن*
http://greatorod.forumotion.ca/forum-f11/topic-t3-10.htm#29

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

*آدمی*

سایت داستان های کوتاه : حکایتی از ناصر خسرو

تارنگار خسرو گلسرخی - پاردوکس ارد بزرگ و خسرو گلسرخی