اُرد بزرگ نابغه اندیشه (قسمت سوم)
هشدار :
سرزمین های کوچ نشین (مهاجر نشین) ، دارای منش و خوی ویژه نمی باشند قاره آمریکا و استرالیا پهنه ای بزرگ از کوچندگان ناهمگون است پس صدها سال با یک برآیند همگیر بازه (فاصله) دارند .
هشداری دیگر :
در کشورهای ساتراپ های پیوسته (ایالات متحده) آمریکا ، کانادا و استرالیا از برای بودن اروپائیان در بافت زورمند چپیره آنجا ، به روشنی می توان چهره پنهانی و سود جوی باختر را دید .
سپس به بن نظریه خویش می پردازد و ریشه آشوب تاریخی منطقه ما را می کاود:
ریشه آشوب
دانشمندان اروپا در یک بررسی پیشینه ای (تاریخی) به این فرآیند رسیدند که باید چنبره ای (حلقه ای) بزرگتر از مرز های سیاسی بین خود و همچنین " سرزمین ما " به گونه نادیدنی بکشند.
این آغاز پیدایش قاره اروپا شد و به پیروی از آن دیگر سرزمینها نیز نام قاره به خود گرفتند اروپائیان دشمنی میان خود را با چنبره ای به نام اروپای یکپارچه بهبود بخشیدند که البته همیشه نیز نتوانسته آنها را یکدست نگاه دارد . شاید ساختن قاره در سرزمین آنها سبب همگونی بیشتر درمیان آنها گشت اما به بهای بلعیدن قاره کهن ، اندکی را اروپا و سرزمینی بزرگ را آسیا .
اروپائیان دشمنان خویش را به یک گونه می پندارند.
مردمان قاره کهن همچون آنان تاراجگر نبودند . این رویداد آنگونه گشت که در پیشینه آنان همواره به شیوه های گوناگون به سوی قاره کهن بتازند و با آن که رفتاری ددمنشانه از خود به نمایش می گذاردند همواره مردم قاره کهن را " بربر" می نامیدند .
این رویداد درباره پیشینه کهن نیست با نگاهی به لشکرکشی فرمانروایان اروپا در 200 سال گذشته خواهید دید بارها اروپائیان تلاش نمودند به سرزمین ما نزدیک شوند ، اگر این پیشامد رخ می داد شاید روزگار قاره کهن امروز به گونه دیگری بود .
و سود اروپائیان را از پرداختن به چنین حرکتی و ادامه آن را اینگونه توصیف می کند :
امروزه اروپائیان می دانند تا هنگامی که سرزمینهای قاره کهن در درون آسیا گرفتاراند این سرزمین ها هیچگاه نمی توانند یکپارچه شوند و نگرانی برای سود جویی های آنان فراهم سازند . روشن تر آنکه بافت ناهمگون امروز جلودار پیوندهای بیشتر در میان ماست . سازمانهایی همچون آسه آن ، شانگهای ، دریای پارس (شورای همکاریهای خلیج فارس) و اکو میوه این ناراستی است.
و بر پاد (خلاف) چهره کنونی آسیا ، کشورهای اروپایی با پیشینه هم ریشه و یکدست تر بودن دارای توان بیشتری برای رسیدن به همگرایی و نیروی بیشتر هستند .
او برای اینکه مخاطبش را از بی تفاوتی خارج کند می پرسد : چرا خاور و یا باختر؟
شاید بپرسید این رویداد چه دردی را داروست ؟ که ما بخشی از پیکره قاره کهن باشیم و یا خاوری و یا باختری ؟
آشکار است که نام ها می توانند خود دارای اندیشه و توان باشند نام ها شناسنه ، گوهره و نشان پیشینه ماست.
نام می تواند پویا و پرورنده باشد .
نام می تواند یار و توان پیوستن و یکپارچگی یک سرزمین باشد .
و با افسوس و اندوه به حیله گری غرب می پردازد که :
در دو سده گذشته باختر از ندانم کاری سران کشورهای قاره کهن سود جسته و بسیاری از دانش ها و آفرینشهای فرهنگ ما را به یغما برده است .
آنها برای هنجار بخشیدن کار خود مراکز ویژه ای ساختند و دانش جهان تا زمان راه اندازی این مراکز را به نام خود نموده و برای هر دانشی یک تن از میان خود را گزینش و سپس به آن را نماد دانش و فر فرنگیان دانستند ، وبا این کار بر نام همه بزرگان گیتی خط کشیدند .
فرهنگ و پیشینه پر ارزش دانش هایی همچون شهرسازی ، کیمیا ( شیمی ) ، هامار(ریاضیات) ،اختر شناسی ، برید ( ارتباطات) و در پایان سرایش و نگارش ( ادبیات ) و نیز مردم سالاری ( دموکراسی ) را از ما گرفته و امروزه به دروغ خود را بانی و آغازگر آنها می نامد .
دانشمندان سرزمین ما هنگامی پی به ریشه داستان بردند که دیگر خیلی دیر شده بود .
کاش این موارد به دانشها پایان می یافت. آنان خود را پدیدآورندگان نخستین هنرهای بشری همچون نمایش ، نگارگری ، پیکر تراشی ، آهنگ سازی و دهها نمونه دیگر دانسته و با ناکسی همه را که به گونه ای پر گواه از آن پیشینه مردم سرزمین ماست را در نفیر و کرنا به سود خود به جهانیان شناسانده اند.
او پندار خواسته تاراجگر باختر را باز می شکافد :
سرنامهای مرزبندی کنونی قاره ها را اروپائیان نوشته اند .
آنان آرزوها و پندارهای تاراجگر خویش را نیز به گونه پلیدی به نمایش گذارده اند .
به گستره مرزهای سرزمین امروزی اروپا نگاهی بیفکنید .
این مرزها با هیچ گواهی نمی تواند درست باشد!
آنان زبانه مرز خویش را تا شمال ایران کنونی و تا دل روسیه پیش برده اند شاید نیازی به گفتن نباشد که هیچگاه آنها به این مرزهای دور دست نیافته اند .
این گمان می رود آنان از پس شکست ها و خواری های جنگی خود ، بدین گونه تاوان خواسته اند .
بی گمان این یک تاخت و تاز آشکار است .
می دانیم نزدیک ترین کشورهای شمال خاوری یونان ( کشورهای کرانه دریای سیاه ) ، دارای فرهنگ و ریشه مردم قاره کهن هستند .
ایدر مرزهای قاره امروزی اروپا نمی تواند جایی برای پذیرش داشته باشد . این مرزها ساخته انگاره بیمار کاخ های سرد و برهنه یونانیان است و گویای تاخت و تازی نمادین به درون بافتهای توانمند قاره کهن .
و برای روشنتر شدن ماجرا به نمونه های زیر اشاره می کند و می گوید:
آشوبسرای ( بحران) کشمیر :
آیا جنگ در آنجا خاموش شد؟ چرا کشمیر با فرهنگی بسیار دراز، به چنین دردی دچار شده آیا کشمیر داشته هندوستان است و یا پاکستان ؟ برای ما جای خواستی نیست مهم این است که آنجا بخشی از پیکره و پیشینه قاره کهن است
آشوبسرای بالکان :
در گسست یوگسلاوی گواه بودیم اروپا از نگاهداشت آن ناتوان بود . چرا مردم سرزمین ما در برابر این رویداد بسیار کنجکاو بود ؟ و چرا اروپائیان تا واپسین دم از میانجیگری قاره کهن در اینباره جلوگیری کردند ؟
آشوبسرای گرجستان :
افزون خواهی اروپائیان در آشوب ناپایان گرجستان هم دیدنی و شگفت آور است آنان هنوز نتوانسته اند میان سود خود در مسکو و تفلیس یکی را بر گزینند و این کشور با فرهنگ و پیشینه ای بزرگ هم چنان دچار آسیب های بی شمار است
آشوبسرای قره باغ :
سازمان اروپا کوشید پاییدن (کنترل) جنگ در بنا گوش ایران و ترکیه را خود بدست بگیرد و دیدیم نقش آنها از اندازه یک میانجی ناتوان بیش نرفت .
آشوبهای مانند این باید در قاره کهن و به بگونه ای درست به پایان رسد چون ترس از جنگ برای دو کشور نارسایهای بیشتر در پی دارد.
و نکاتی آموزنده از فروپاشی سازمان همبستگی شوروی می گوید :
آنگاه که سازمان همبستگی (اتحاد جماهیر) شوروی از هم پاشید همانگونه که استونی ، لیتوانی و مولداوی در باختری ترین سرزمین روسیه به سوی لهستان و اروپا کشیده شدند ، کشورهای تازه پا گرفته قاره کهن با شتاب به هم نزدیک شدند آنان بدنبال همریشگی بودند ، شور و شادی میان مردم کشورهای همسایه برای پیدایش یگانگی همه سویه پدیدار گشت .
و پرده از حیله و پاشیدن تخم دورویی باختر برمی دارد:
باختر با دانستن این پیشینه که همگرایی می تواند به زیان آنها بینجامد با پاشیدن تخم درویی جلودار پیدایش ساختاری توانمند در این سرزمین شد رسانه های آنها همواره از هماوردی (رقابت) ایران ، ترکیه و پاکستان برای برخورداری از سود بیشتر در این کشورها گزارش می دادند و بدین گونه پیرامون را تیره و تار نمودند .
برآیند رفتار باختر را اینگونه می بیند:
همانا میان مردم قاره کهن دوستی مالا مال است ما همواره دارای یک پیشینه همریشه هستیم.
محدوده قاره کهن با رنگ صورتی در نقشه مشخص شده است
در آغاز راه برخی از سیاسیون رفتار نادرست نموده و با سخن باختریان هم آوا شدند اما با خواست مردم ، روند همکاریهای فرهنگی ، دانشی و ارزی (اقتصادی) همچنان گسترده راه خود را می پیماید .
شاید تا اینجا همه فکر کنند که او تنها غرب را مورد سرزنش قرار داده حال آنکه نقدش بر شرق شنیدنی و جالبتر است :
گفتگوهایی که گذشت به چم (معنای) پاک بودن خاوریان نیست .
برای نمونه اگر نگاهی به سازمانهای گوناگون ورزشی آسیا بیفکنید ! خواهید دید بیشتر آنها در خاور دور جای دارند ؟!
خواسته آنان چه اندازه با رویه ورزش این قاره برابر است !
سالهاست ورزشکاران سرزمین ما در گرداب این نمایندگان ورزش آسیا گرفتارند و راه درمانی هم نیست این چپیره ها (مجامع) نگاهبان سود کشورهای خاور دور هستند سازمان کشورهای عربی بدبختانه بسیار دهشتناک تر رفتار می کنند .
تنها ورزش بدین درد گرفتار نیست سازمانهای دیگر آسیایی نیز چنین روندی را می پیمایند.
سالهاست گفتگو از یک آگه رسانی ( خبرگزاری ) آسیایی است و می بینید آگه رسانی های چینی و ژاپنی در یک جنگ فشرده تلاش دارند این پهنه را به سود خویش بگیرند و شگفت آنکه مردم قاره کهن باید خوارترین گزارشهای آنان را ببینند و آشکارترین گزارشهای سرزمین خویش را از اندک رسانه های درونی و یا از رسانه های باختر ! دریافت دارند .
این را چگونه می شود پاسخگو بود .
ادامه دارد...
ماخذ قسمت دوم : http://notfound.blogfa.com/post-24.aspx
قسمت دوم : http://notfound.blogfa.com/post-23.aspx
قسمت اول : http://notfound.blogfa.com/post-20.aspx
http://babozorgan.wordpress.com/?p=202
http://babozorgan.wordpress.com/?p=203
http://babozorgan.wordpress.com/?p=204
http://babozorgan.wordpress.com/?p=205
http://babozorgan.wordpress.com/?p=206
http://babozorgan.wordpress.com/?p=207
http://babozorgan.wordpress.com/?p=208
http://babozorgan.wordpress.com/?p=209
http://babozorgan.wordpress.com/?p=210
http://babozorgan.wordpress.com/?p=211
http://babozorgan.wordpress.com/?p=212
http://babozorgan.wordpress.com/?p=213
http://babozorgan.wordpress.com/?p=214
http://babozorgan.wordpress.com/?p=215
http://babozorgan.wordpress.com/?p=216
http://babozorgan.wordpress.com/?p=217
http://babozorgan.wordpress.com/?p=218
http://babozorgan.wordpress.com/?p=219
http://babozorgan.wordpress.com/?p=220
http://babozorgan.wordpress.com/?p=221
http://babozorgan.wordpress.com/?p=222
http://babozorgan.wordpress.com/?p=223
http://babozorgan.wordpress.com/?p=224
http://babozorgan.wordpress.com/?p=225
http://babozorgan.wordpress.com/?p=226
http://babozorgan.wordpress.com/?p=227
http://babozorgan.wordpress.com/?p=228
http://babozorgan.wordpress.com/?p=229
http://babozorgan.wordpress.com/?p=230
http://babozorgan.wordpress.com/?p=231
http://babozorgan.wordpress.com/?p=232
http://babozorgan.wordpress.com/?p=233
http://babozorgan.wordpress.com/?p=234
http://babozorgan.wordpress.com/?p=235
http://babozorgan.wordpress.com/?p=236
http://babozorgan.wordpress.com/?p=237
http://babozorgan.wordpress.com/?p=238
http://babozorgan.wordpress.com/?p=239
http://babozorgan.wordpress.com/?p=240
http://babozorgan.wordpress.com/?p=241
http://babozorgan.wordpress.com/?p=242
http://babozorgan.wordpress.com/?p=243
http://babozorgan.wordpress.com/?p=244
http://babozorgan.wordpress.com/?p=245
http://babozorgan.wordpress.com/?p=246
http://babozorgan.wordpress.com/?p=247
http://babozorgan.wordpress.com/?p=248
http://babozorgan.wordpress.com/?p=249
http://babozorgan.wordpress.com/?p=250
http://babozorgan.wordpress.com/?p=251
http://babozorgan.wordpress.com/?p=252
http://babozorgan.wordpress.com/?p=253
http://babozorgan.wordpress.com/?p=254
http://babozorgan.wordpress.com/?p=255
نظرات
ارسال یک نظر