اُرد بزرگ نابغه اندیشه (قسمت چهارم)

اُرد بزرگ نابغه اندیشه (قسمت اول)
اُرد بزرگ نابغه اندیشه (قسمت دوم)
اُرد بزرگ نابغه اندیشه (قسمت سوم)
اُرد بزرگ نابغه اندیشه (قسمت چهارم)
سخنان اُرد بزرگ نابغه اندیشمند



او بسیار صریح و بی پرده بازیگران آسیایی را بدینگونه می شمارد :

دو دسته آسیای دوری ها (ژاپن ، چین ، کره ،…) و تازی ها ( عربها ) بر آسیا سوارند برای اینکه شمار آرایشان بیشتر است  .
سازمانهای ارزی (اقتصادی ) آنان گویایی بافت بومی و یکدست سرزمین آنهاست.

 با نگاهی عمیق و تاریخی از سران کشورهای این منطقه می خواهد که دیدگاه " راه ابریشم" را نپذیرند :
 
خاوریها بویژه ژاپن و چین تنها گزینه ای که تا کنون برای نگاه داشتن  یکپارچگی آسیا آفریده اند همانا " راه (جاده) ابریشم" است .
و اما چرا ابریشم ؟!
این را باید از ژاپنی ها و چینی ها پرسید !
راهی برای پیوند سرزمین ما با آنها بوده است سرنام ( عنوان ) ابریشم هم نشانه سود خواهی آنها و چیرگی بر پیشینه دیرینه آن است آنان هماورد خودرو ( مسابقات رالی ) و یا داستانهای سیمایی ( سریالهای تلویزیونی )  در راستای گسترش این دیدگاه به گونه ای یک سویه ترتیب داده و یا ساخته اند .
آنچه مردم قاره کهن به آنها بخشیده اند اگر همچون ابریشم مادی نباشد اما در ارزش گذاری از ابریشم بسیار با ارزشتر است .
به گفته یکی از برجسته ترین دانشمندان چین ادب و خرد آنها در گروی فرهنگ سرزمین ماست.
آنها از راه همین جاده ، که  نام آن را جاده فرهنگها می گذارم  400 سال پس از نگارش "شاهنامه" بکلک استاد فردوسی ، سروده های او را بی کم و کاست به چینی برگردانده و همه سرنامها و نامها را برای خود بدلخواه بر می گردانند و بر پایه آن سروده ها صدها نمایش کهربایی ( فیلم سینمایی ) رزمی  برای خود ساخته اند ! …
بله راه فرهنگ ها و نه ابریشم  …

غوغا سالاری هنر چینی ها نیز می گوید با چند مثال کلیدی :

خاموشی چینی ها در درگیری های جهانی نباید بر آشتی جویی آنان گذاشته شود . آنان زمانی که گمان کنند آماده رویارویی هستند از هیچ گونه کرداری فرو گذار نخواهند بود.
نمونه آشکار آن را در کامبوج دیدیم جنگی با هزار هزار ( یک میلیون ) کشته ! .
آنان آدمیان نازک بدنی ( ظریفی ) هستند و به همین گونه در سیاست بخش بیرونی ( خارجی ) خود نیز بسیار نرم رفتار می کنند اما این رویکرد نباید ما را به دام بیندازد .
- تایوان در گذشته بخشی از چین بوده است چینی ها در 50 سال گذشته ، به هزار گونه تلاش نمودند تا آن سرزمین را پس بگیرند و البته بیشتر این روش ها همراه با نشان دادن چنگ و دندان ارتش بوده است.
بر همه ما روشن است که همه کشورهای با فرهنگ و با پیشینه ای کهن در دهها سال گذشته به شیوه های گوناگون کوچک شده اند اما اینکه امروز برای پیوستن دوباره چنگ و دندان به سوی آنها نشان بدهیم کاری شگفت آور است باورکنید اگر مردم و برگزیدگان این کشورها بفهمند که پیوند نیاز است ، همچون پیوستن دو آلمان ، این پیشامد رخ می نماید ، اما اگر این آمادگی نباشد هر گامی به دورتر شدن خواهد انجامید . بویژه آنکه در تایوان سامانه چند گروهی (نظام چند حزبی ) فرمانرواست و …
- چنانچه دیدیم برای اینکه چینی ها هماورد (مسابقات )المپیک  را به کشور خود بکشند از هر رفتار نمایشی فرو گذار نکردند و هر روز به گونه ای از زنجیره انسانی بر دیوار چین گرفته تا همایش در گردراه ( میدان ) "تیان آن من" و یا بزمهای گوناگون در باشگاه های ورزشی همه و همه برای فشار بر اندیشه جهانیان بود تا سرانجام به خواسته خود رسیدند .
مبادا با جنجال آفرینی چینی ها و همین طور دیگر کشورهای خاور دور از پیدایش قاره ای کهن در میان خود روی برگردانیم . باید باور کرد آنها هر کاری برای نگاهداری جایگاه برتر خویش انجام خواهند داد

از گردش قدرت می گوید :

گردش توانمندی ( قدرت) از باختر به خاور با این روند کاریست پرهیز ناپذیر . براین باورم با یک همگرایی ، در قاره کهن می توانیم به  بالندگی و پویندگی شتابان و همه سویه دست یابیم .
با این گفته ، دور می دانم توانمندی در یک یا دو بخش جهان چگالی (متمرکز) یابد .

و آستانه این راه بزرگ را می نمایاند :
از همه شما  می خواهم بی هیچ  پیش داوری به سخنانم بنگرید و بی درنگ می گویم که ما در آستانه یک پیش خواست ( تصمیم )  بزرگ هستیم  .

به اشتراکات تاریخی اشاره می کند :
بودن صدها سراینده و دانشمند در پیشینه همریشه ما، که با بخشبندی مرزهای امروزین، نمی توان آنها را در زمره شهروندان یک کشور ویژه دانست همچون مولوی ، ابوریحان بیرونی ، پور سینا ، اقبال لاهوری ، خواجه عبدالله انصاری ، بیدل ، خوارزمی ، مروزی، مخدوم قلی ، ناصر خسرو ، رودکی ، نظامی گنجوی و دهها نمونه دیگر خود نشان یگانگی ماست .
در ورزشها و بازیهای بومی این نزدیکی ها نمودی دیداری تر دارد همچون ورزشهای باستانی و پهلوانی .
همریشگی در قاره کهن را به روشنی در عشق به استاد فردوسی می توانیم ببینیم خوشبختانه یکی از میهمانان همایش جهانی فردوسی ( سال 1369 دانشگاه تهران )  بودم  برگزیدگان بیش از صد و اندی کشور آمده بودند .  برایم دلبستگی و دانایی بی مانند استادان کشورهای قاره کهن  نسبت به منش و نگاه خردمندانه فردوسی به جهان ، که برآیند آرمانها و دیدگاه مردم این قاره است جای شگفتی و شادمانی  داشت .
 

او این راه بی بازگشت می داند و می گوید :
داد و ستد گسترده فرهنگی میان خردمندان و مردم ،  نزدیکی سیاستمداران این سرزمین را بر پاد (علیرغم ) گرایش باختر پدید خواهد شد .
خواسته نزدیکی ما راهیست بی بازگشت از آن سو که مردم و برگزیدگان  ما زودتر از سیاسیون به همگرایی بیشتر تن داده اند .

و در اوج  شگیفتگی ما با اندیشه اش دوباره فرودی بر قاره کهن کهن دارد :
امروز بایسته است که ما کهن ترین سرزمین جهان را که گهواره فرهنگ ، دانش و هنر است را به نام " قاره کهن " گردآوریم و این را شالوده پیوستگی پیشینه ای میان مردم سرزمین های  مادریمان گردانیم  .
کهن (kohun) به چم ( معنای ) دیرین ، دیرینه و کامل است . ریشه آن پهلویست و می تواند نامی سترگ برای سرزمین آسیم ( معظم ) ما باشد .

 و در بخش پایانی نظریه خود نگاهی به تراژدی  مرگ ایرج به دست برادرانش سلم و تور دارد :
اگر به پیشینه فر و شکوه کشورهای قاره کهن نگاهی بیفکنیم خواهیم دید همه ما خویشاوندانی بسیار نزدیک هستیم  به نیرنگهای گوناگون از هم بدور افتاده ایم و بدبختانه امروز هر یک سنگی به سینه می زنیم .
بی هیچ بزرگ نمایی استاد فردوسی  با ارزشترین  خدمت را در همگرایی این سرزمین به خرج داده است . در اثر جاودانه او می خوانیم که فریدون پادشاه اساطیری سه فرزند داشت به نامهای تور و سلم و ایرج .
تور را به خاور (سرزمین امروزی چین ) و فرزندی را به باختر کشورش که اروپا باشد فرستاد و مرکز فرمانروایی خویش که قاره کهن است را به ایرج ، پاک ترین فرزندش سپرد .
جالب است که بدانید نخستین کسی که از این میان  کشته می شود همان ایرج است!
او با نیرنگ برادرانش در خاور و باختر کشته می شود .
و گویا این آرزوی دیرین سلم و تور امروز به بار نشسته است !!!
فرزندان ایرج هنوز نتوانسته اند  سرچشمه خرد جهان را در قاره کهن همگن کنند…

 بهمن سال 1381 در موزه هنرهای زیبا ی مجموعه تاریخی کاخ سعد آباد ، آثار زیبای او را برای اولین بار از نزدیک شاهد بودم  طنزهای سیاهی که همه نمایشگر علایق او به مظاهر ملی و تاریخی  داشت ، سیمرغی که از درون قلعه فلک والافلاک لرستان در حال عروج  و یا خونی که از ستونهای شکسته تخت جمشید در حال بیرون زدن بود  و یا نقش بز تاریخی با قدمتی هفت هزار ساله که از فراز سخره ای به شهر نگاه می کرد و یا نمایش ریشه های باستانی پاسارگاد که جوانه ها و برگ های پیرامون آن رشد یافته و نشانگر تولد دوباره عظمت پیشین ایرانیان است و دهها اثر ماندگار دیگر … همه آثاری تکرار نشدنی است .

 صدها هنرمند طنزآرا تربیت نموده ، تنها در یکی از نمایشگاهایش 250 تن از آنها آثارشان را در کنار گنجینه استاد خود به نمایش گذارده بودند  مسلما شما هیچ هنرمند طنزآرایی را به اندازه او دارای محبوبیت و جذابیت در بین شاگردان و عموم نمی بینید ارد بزرگ مجسمه تاریخ پر شکوه و هنر ماندگار ایران است .
امیدوارم مطالب اندک من باعث شده باشد گوشه ای از زوایای پنهان این شخصیت بزرگ ملی آشکار گردد در پایان مجموعه پندها و اندرزهای ارد بزرگ را از کتاب برآیند برداشت نموده و تقدیم شما عزیزان می کنم :

پایان








نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

*آدمی*

سایت داستان های کوتاه : حکایتی از ناصر خسرو

تارنگار خسرو گلسرخی - پاردوکس ارد بزرگ و خسرو گلسرخی